چگونه عشق را در یک ازدواج برای چندین سال حفظ کنیم - چند نکته

23.07.2019

یک مرد و یک زن، برای حفظ رابطه با همسر (همسر) و چگونگی تغییر روابط به دنبال چه چیزی باشید.

سلام خوانندگان عزیز! من فکر می کنم بسیاری از شما به سؤالی مانند خانواده علاقه مند هستید، یک خانواده قوی, چگونه برای حفظ روابط، عشق.

اگر ناگهان مشکلی پیش آمد، چگونه و چه چیزی را می توان برطرف کرد، چگونه تنوع ایجاد کرد و به طور کلی چه کاری می توان انجام داد که امکان ذخیره یا بازیابی را فراهم می کند یک رابطه ی خوب، برای جلوگیری از سوء تفاهم و کسالت، که سعی در خزیدن به داخل خانه است.

یا شاید قبل از نتیجه گیری و جستجوی چیزی، ابتدا باید خود و رابطه فعلی خود را درک کنید. شاید دلیل این همه نارضایتی، تنهایی و هر چیز دیگری در شما نهفته باشد و پس از آن به دنبال چیزی باشید که ارتباط را قابل اعتمادتر و زنده تر کند. و به طور کلی، روابط را می توان متنوع کرد، زمانی که آنها هستند.

ما چه غلطی می کنیم، از چه لحظه ای و چرا این تغییرات منفی شروع به رخ دادن می کند یا شاید این در دستور کار است و نباید تلاش کرد و به برخی امیدوار بود. رابطه ابدیو این فقط یک امر اجتناب ناپذیر و یک مسئله زمان است.

مردم ناگهان متوجه می شوند که سوء تفاهم، عصبانیت، بی اعتمادی، خصومت، کسالت و موارد دیگر وارد زندگی آنها شده است، آیا می شد از این امر جلوگیری کرد؟ شاید، اما نه لزوما.

اغلب همه چیز با چیزی محجوب شروع می شود که ما به آن اهمیت نمی دهیم و بعد از آن ناگهان متوجه می شویم که برای تعمیر چیزی خیلی دیر شده است و اغلب اوقات اشتباهی در آن رخ می دهد. در همان ابتداو این خطا - عدم صداقت

پف کردن دم برای جلب توجه کردن، ایجاد احساس برای خشنود کردن یک نفر در دستور کار است، اما تظاهر عمدی چیز دیگری است.

تعبیری هست، عاشق شدن و ازدواج با او یک چیز است، سخت ترین کار بعد از آن شروع می شود".

AT زندگی مشترک، کارها و امور خانه، همه چیز معلوم می شود و معلوم می شود که یک شخص در واقع آن چیزی نیست که از خود ساخته است. مردم از انتظارات خود ناامید می شوند و از عصبانیت، خصومت، سوء تفاهم، جستجوی روابط جدید و خیانت دور نیستند.

و چه کسی را می توان در اینجا مقصر دانست؟ کسی که خیانت کرد، شروع به زندگی جداگانه خود کرد، به دنبال روابط در طرفین بود یا کسی که وانمود می کرد که جای اشتباهی گرفته است؟ و در کل حق نداریم کسی را مقصر بدانیم.

مهم است که از همان ابتدا صمیمانه باشید ، می توانید در جایی بر شایستگی های خود تأکید کنید تا کاستی های شما کمتر آشکار شود و در عین حال به طور طبیعی رفتار کنید ، یعنی خودتان باقی بمانید - این به شما امکان می دهد از بسیاری از مشکلات ، سوء تفاهم ها جلوگیری کنید. و رنج در آینده

صمیمانه نبودن - این بیشترین معنی را دارد خودت را محروم کنفرصتی برای یافتن کسی که واقعاً شما را همانگونه که هستید بپذیرد، کسی که شما را همانگونه که هستید، با تمام معایب و خوبی هایتان دوست داشته باشد.

حالا در مورد معمولی کلمات معروف، بیش از یک بار شنیده اید، بخوانید - "سعی کنید به کاستی های او توجه نکنید و آن را بپذیرید" - اینها فقط کلمات عاقلانه نیستند - این یک آجر مهم پایه و اساس رابطه شما است. شما فکر می کنید می دانید - فقط می توانید کمبودهای خود را بپذیرید.

توانایی پذیرفتن کاستی‌ها، قبل از هر چیز دوست داشتن خود، به اندازه توانایی پذیرش کاستی‌ها مهم است. عزیز. و شما باید خود را نه تنها برای خودتان دوست داشته باشید، بلکه برای انجام آن نیز قادر بودن بهبه دیگران عشق بده غیرممکن است که کسی را واقعاً خوشحال کنید اگر هماهنگی در درون شما وجود نداشته باشد.

کمی در مورد جنسیت و به طور کلی.

گاهی اوقات سعی می کنیم اشاره ای پیدا کنیم، در مجلات، برنامه ها، وب سایت ها برای پاسخ به این سوال جستجو می کنیم - "چه کاری می توان انجام داد، چگونه توجه را جلب کنیم، پیدا کردن زبان متقابل با یک شخصو چه چیزی پیدا می کنیم؟

جو در روابط بین افراد به طور مستقیم بر جذابیت و تمایلات جنسی دیگری تأثیر می گذارد، میل به نزدیک بودن و تسلیم شدن در برابر اشتیاق. آوردن چیز جدیدی به رابطه جنسی مهم است، اما بدون احساسات و صمیمیت معنوی بین افراد، صمیمیت کامل و مست کننده در رختخواب وجود نخواهد داشت.

وقتی مردی با گلی در دست به خانه آمده، آن را به دوست دخترش می دهد و بدون اینکه لباسش را در بیاورد، او را می پوشد. ماشین لباسشویییا روی زمین در راهرو، و زنی شوهرش را که در حال تعویض لباس است، می گیرد، سینه اش را گاز می گیرد و نمی گذارد سر کار برود، پیراهنش را پاره می کند و عصر (گاهی اوقات) شام را با غافلگیری آماده می کند. سپس آنها نیازی به جستجوی تنوع ندارند - همه چیز با آنها خوب است.

نحوه حفظ روابط در خانواده و آنچه مهم است

چیزهای زیادی در زندگی وجود دارد که به روابط بین افراد ضربه می زند - اینها ناموفق هستند، عباراتی هستند که در زمان نامناسب و با لحن نامناسب بیان می شوند، اینها انگشتان چسبنده کودکان هستند، از آب نبات های شیرین، لمس کردن و گذاشتن لباس ها و یک قوری آغشته شده. کفش های شوهر که از روی زمین تازه شسته شده بود. سخنان بلند زن بیهوده، اگر متوجه او شوند، این توهین به یکی از همسران است تا در دیگری احساس گناه ایجاد کند و از این طریق به نوعی اقدام از سوی او و غیره انجام دهد - اگر شما از چنین دستکاری های ناخوشایند استفاده کنید و به همه اینها با خشم یا عصبانیت واکنش نشان دهید - دیر یا زود این اثر غیرقابل حذف خود را در رابطه به جا می گذارد و منجر به شکست می شود.

اگر نگاه کنید هیچ چیز مهمتر از صداقت، درک و احساسات نسبت به یکدیگر نیست، هر چیز دیگری سر سرداز بالا، چیزهای کوچک ناخوشایند در زندگی. آیا ارزش آن را دارد که به همه اینها به روشی که بسیاری انجام می دهند واکنش نشان دهم و آنچه واقعاً گران تر است، در نهایت هدف واقعی من از رابطه چیست؟

چگونه در یک رابطه گرم نگه داریم

تأثیرات و احساسات واضح را تجربه می کنید، این چیزی است که گاهی اوقات یک رابطه فاقد آن است.

آیا تا به حال با هم قایق سواری کرده اید، به ماهیگیری در پایین دست رفته اید، و سپس با هم آن را روی آتش بپزید، شراب بنوشید، بخندید، شادی کنید و برداشت های خود را از روز به اشتراک بگذارید؟ یا شاید با هم به مکان های معروف سفر می کنید یا در محله های فقیر نشین آمازون، در سواحل دریای سیاه شنا می کنید؟ خانه ای در روستا، تفریح، آرامش و هرزگی در کنار هم خوب است، اما وقتی از اینها زیاد باشد یا حداقل کم نیست، مهم است تا چیزی برای یادآوری وجود داشته باشد و چگونه از کسالت روزمرگی جلوگیری کنیم. ، نگرانی ها و مشکلات خانوادگی.

می توانید سعی کنید در عروسی به یکدیگر نذر کنید - دو بار در سال (یکی خیلی کم است)، در چنین تاریخ هایی، مهم نیست که همه چیز را رها کنید، بچه ها را به پدر و مادرشان بسپارید، و همه چیز را فراموش کنید. سفر ماه عسلکی گفته ماه عسل باید باشه؟ هر سال دو نفر خواهید داشت و فقط شما دو نفر. و اگر ناگهان شکست بخورد، سیگنالی برای فکر کردن و هشدار دادن به چیزی قریب الوقوع خواهد بود، نه خیلی خوب.

برخی از اشتباهات جدی در رابطه

قرار دادن خواسته های زیاد از جفت روح خود، نشان می دهد که از او انتظار زیادی دارید، اشاره به آن - این می تواند منجر به سوء تفاهم، عدم توجه و ناامیدی شود. ادعاها می توانند تأثیر خود را داشته باشند و فکر کردن در مورد آن می تواند به ایده ای تبدیل شود که به تدریج جایگزین هر چیز دیگری شود، از جمله آن چیزی که او (a) برای آن تلاش کرده است. با یک میل قوی، همه چیز را می توان با هم، هر روز به دست آورد اقدامات لازمو مسئولیت، بدون کلمات اضافیو کنایه های بی مورد

و با این حال، انتظار پرمدعا می تواند به سادگی ناامید شود و معلوم نیست چه کسی اولین خواهد بود.

اشتباهات اغلب توسط جوانان انجام می شود. متأسفانه، احساساتی مانند جذب متقابل و عاشق شدن برای عشق تلقی می شوند: روشن، پرشور و احساسات قوی. اما همه اینها می گذرد و مردم با درک این موضوع، بیشتر در مورد یکدیگر یاد می گیرند، اشتباه را درک می کنند، اما گاهی اوقات خیلی دیر است. و برخی از مواردی که باید قبل از شروع یک رابطه بدانید.

بهتره چک کن روابط، مردمکه قبلاً چیزی را با هم تجربه کرده اند، طعم یکدیگر را چشیده اند، درک کرده اند که از یک شریک چه انتظاری باید داشته باشند، و اگر با هم به چیزی دست پیدا کنند، بهتر است، با گذشت زمان می توانند برای یکدیگر گران تر شوند، آنها برای دو نفر دارند. دنیای درونیآنها خانواده شدند

و اگر با همه چیز، احترام و اعتماد را حفظ کنیم، تنبل نباشیم و نوعی جریان جدید به روابط و رابطه جنسی اضافه نکنیم، پس همانطور که یکی از دوستانم گفت - "و آنها تا به حال با خوشحالی زندگی کردند."

و همچنین باید مراقب باشید، که می تواند احساسات واقعی را بکشد و به جای آنها دروغ، خودخواهی و رنج را تحمیل کند، و در دوز بیش از حد منجر به هیچ چیز خوبی نمی شود و از بسیاری جهات، در درجه اول کار روی خود فرد است. و نه مبارزه با این احساس .

خواسته های هر دو بسیار مهم استاگر خواسته های آنها با هم همگرا شوند، مثلاً برای ایجاد خانواده قوی، برای به دنیا آوردن بچه ها، صحبت هایشان برایشان مهم است، شادی در بعضی چیزهای کوچکشان، می خواهند و با زندگی مشترک هماهنگ هستند، آن وقت همه چیز برایشان خوب پیش می رود، شاید تا آخر عمر.

و یکشنبهبه نظر من، باید یکشنبه (روز تعطیل) باشد. این بدان معناست که تمام چیزهایی را که مهم هستند، در خانه یا محل کار مهم نیستند، کنار بگذارید، استراحت کنید، با دوستان یا کنار هم وقت بگذرانید. تمام آنچه مهم است، باید سعی کنیم در روزهای هفته انجام دهیم، تا پس از آن، با آرامش خود را فراموش کنیم، از زندگی لذت ببریم و استراحت کنیم.

و در نهایت، در مورد روابط:

کسی تعجب می کند، کسی - چرا ما نمی رویمیا چگونه روابط را بهبود بخشیمهرکسی برای خودش سوال و جواب دارد اما ....

شما می توانید در سن 20 یا 40 سالگی ازدواج کنید، ازدواج کنید، 10 سال یا نیمی از عمر را با خوشحالی زندگی کنید و سپس ناگهان با کسی آشنا شوید، عاشق شوید و تصمیم بگیرید که همه چیز را کاملاً تغییر دهید! شما می توانید تمام زندگی خود را دوست داشته باشید و روز پنجشنبه از عشق بیفتید. همه اینها کاملاً فردی است.

شما نمی توانید حدس بزنید، چیزی را پیش بینی کنید، بهتر است فقط زندگی کن،از آنچه اکنون دارید لذت ببرید و صبورانه از عشق محافظت کنید و حفظ کنید بدون اینکه اجازه تنبلی مخرب و امید کاذب را بدهید که همه چیز درست خواهد شد. اگر احساساتی دارید، پس فقط باید از آنها مراقبت کنید!

با احترام به آندری روسکیخ

برای قلب های عاشق، ازدواج کردن نکته مهمدر زندگی. این دقیقا همان نقطه عطف زندگی است، زمانی که بین یک مرد و یک زن گره خورده است روابط خانوادگیمستقر توافق متقابل، احساسات و تصمیم متقابل برای رفتن با هم در مسیر مورد نظر.

روابط خانوادگی

در یک خانواده، اغلب نگرش همسران مبتنی بر این نکته است که پسر و دختر در ابتدا حتی قبل از وارد شدن به یک اتحادیه ازدواج انتخاب کردند. به عنوان یک قاعده، در ازدواج مدنیدرجات مختلف رابطه AT این موردشریک زندگی خود را به طور کامل مسئول زندگی مشترک نمی دانند، با این حال، بسیاری از زوج ها در این مورد جدی هستند زندگی مشترکو علاوه بر این، جایی برای روابط ملکی وجود دارد.

ازدواج مدنی- این درجه کامل اتحاد یک مرد و یک زن نیست، که در آن شرکا اجازه می دهند در هر زمان هزینه کنند تا زمانی که رابطه در گذرنامه مهر شود. در واقع، این واقعاً یک امر رسمی است، زیرا انعقاد ازدواج در برابر دولت و قانون فقط بر عهده همسران است.

روانشناسی روابط زناشویی- این یک مکانیسم پیچیده است که بر روی آن پایه اولیه ساخته شده توسط یک پسر و یک دختر در جوانی ساخته شده است. همه افراد از نظر ذات، خلق و خو، تفکر و ادراک متفاوت هستند. برای سهولت درک اصول اولیه و درک اینکه رابطه زناشویی چگونه است، بیایید به دوره هایی که همسران در روابط خانوادگی طی می کنند نگاهی بیندازیم.

دوره ها

مراحل یک رابطه شامل چندین سطح است که یکی پس از دیگری رخ می دهد و در نهایت منجر به ایجاد یک ازدواج می شود. اگر حتی یک عنصر حذف شود، رابطه از بین می رود.

  • رومانتیک. در این صورت بین برگزیدگان کشش شدید به یکدیگر، ولع و علاقه وجود دارد. آنها تلاش می کنند تا این دنیا را با هم یاد بگیرند، سفر کنند، از چیزهای کوچک مختلف لذت ببرند. به کل این فرآیند معمولاً دوره "دسته گل آب نبات" می گویند که در آن هر دو طرف از "عینک های رز رنگ" استفاده می کنند.
  • رابطه جنسی در یک رابطه. بخشی جدایی ناپذیر از روابط عاشقانهشرکای برای برخی، آنچه در دوره عاشقانه رابطه ممنوع بود به یک جزئیات اساسی در اتحاد تبدیل می شود. روابط جنسی یکی از مراحل اصلی در روابط خانوادگی و آزاد است.
  • اجتماعی. سطحی که عوامل جامعه شناختی در یک زوج تعیین می شود، که شامل: سرگرمی های شریک زندگی، موقعیت اجتماعی، علایق مشترک و درک دنیای واقعی، ادراک محیطو همچنین تربیت فرزندان و دایره اجتماعی عمومی. اصولاً این مرحله در انواع روابط بین افراد وجود دارد.
  • سطح عشق "بالغ".. متاسفانه در حال حاضر هر زوجی به این مرحله نمی رسد. در این مرحله، زن و مرد به وضوح تعریف می شوند، نه بر اساس سطح احساسیو در حال حاضر همسر را به عنوان یک پشتیبان درک می کنند، دوست صمیمیو با ارزش ترین فرد در دنیای شما در این مورد، چشم اندازی از منتخب او به عنوان وجود دارد شخص کاملو نه تصویر او

در هر مرحله از رابطه زن و مرد، به خصوص بعد از یک سال یا 5 سال ازدواج، بحران ایجاد می شود. نمی توان گفت که اینطور است رابطه بدبا این حال، تحت تأثیر بسیاری از افراد عوامل خارجی، درک متقابل و منافع ممکن است شکست بخورد. به همین دلیل است که بسیاری از زوج ها سعی می کنند بفهمند چگونه رابطه را تازه کنند و بالاخره چگونه باید باشد.

ویدئو: چگونه یک رابطه را در ازدواج حفظ کنیم

مشکل اصلی خیلی ها زنان متاهلدر زمان بحران، چگونه می توان روابط زناشویی را حفظ کرد و علاقه مرد را به خود، به خصوص بعد از 5 سال ازدواج، تجدید کرد.

AT اخیرانامه های بیشتری با این سوال که چگونه می توان بعد از چندین سال ازدواج رابطه خود را حفظ کرد؟

بنا به دلایلی فرض بر این است که افراد طولانی تربا هم زندگی می کنند، هر چه برای یکدیگر جذابیت کمتری داشته باشند، چیزی برای صحبت کردن ندارند، یا بچه ها، عادت یا ناتوانی در پراکندگی در آپارتمان های مختلف به حفظ روابط کمک می کند. بسیاری از مردم فکر می کنند که آنقدر یکدیگر را می شناسند که نه چیزی برای گفتن دارند و نه چیز جدیدی برای گفتن.

آنچه اغلب شما را از ایجاد یک قوی و خانواده دوستانهو این احساسات لرزان را حفظ کنید؟ اولاً جهل شریک است. بله، بله، و به من و خودتان نگویید که او را 100% می شناسید و او چیز جدیدی به شما نخواهد گفت، و می دانید که از او چه انتظاری داشته باشید و چه چیزی را نه. و نگویید که به کاری که او انجام می دهد علاقه ای ندارید و هر چه او به شما می گوید برای شما نیست.

به نظر می رسد دشوار است که توجه کنید و اگر نه هر عصر، اما حداقل یک روز در میان، به آنچه در طول روز برای شما اتفاق افتاده است گوش دهید؟ اما نه، قطعاً بهانه‌هایی وجود خواهد داشت که «خسته، بچه، دغدغه، کار، شستشو، آشپزی، علاقه‌مند نبودن، درک نکردن امور او و غیره».

اما در عین حال، درک نمی شود که اگر اتفاقی برای زن (یا همسر) بیفتد، همه بهانه های بالا چندان مهم و مرتبط نیستند، مرد در صدر قرار می گیرد. فردی که سال ها با او زندگی کرده اید، اما در واقع فرصت نکرده اید چیزی درباره او بیاموزید. و همیشه می توان زمان را پیدا کرد، نکته اصلی میل و توانایی مدیریت موثر زمانی است که زندگی به ما داده است.

البته این را هم بگویم که قاعدتاً زنان بیشتر خانواده محور هستند و از آنجایی که طبیعت آن را به این شکل تثبیت کرده است، پس حداقل هر دو طرف باید، البته، روابط را ایجاد و حفظ کنند، اما اغلب این روابط متقابل است. رشد با یک زن و تقویت خانواده در کل آغاز می شود. اگرچه بسیاری از زنان گاهی اوقات می شنوند: «چرا من باید اولین کسی باشم که به امور او علاقه مند شوم؟ بگذارید اول به حرف من گوش دهد و فقط آن وقت ببینم به او گوش کنم یا نه..

اول اینکه به کسی بدهکار نیستی. نمی خواهم، نمی خواهم، اما در این مورد، و خوشبختی در زندگی خانوادگینخواهد.

و دوم اینکه اگر بخواهید خانواده شاد، اگر می خواهید در ازدواج رابطه خود را حفظ کنید، پس این تقسیم بندی را به اول یا دوم فراموش کنید. فقط اول از همه این کار را برای خودتان انجام دهید، زیرا اگر نمی توانید با مردی که اکنون دارید یک زبان مشترک پیدا کنید (در مورد مردان عادی و معمولی از نظر ذهنی می نویسم)، پس تضمین موفقیت شما با یک مرد دیگر کجاست. یک خانواده شاد، قوی و دوستانه؟

یک زمانی در همان ابتدای رابطه به نظرم می رسید که شوهرم باید خستگی ناپذیر به من علاقه نشان دهد و در امور من رابطه ما را بسازد. مدام از او دلخور می شدم و گله می کردم که اصلاً به من علاقه ای ندارد. همچنین متوجه شدم که هر سال کمتر و کمتر به یکدیگر علاقه مند می شویم. و در این شرایط، به جای اینکه چیزی را در خودم تغییر دهم، شوهرم و امور او را بهتر شناختم، یاد گرفتم در مورد خودم صحبت کنم، به جای همه اینها، دوباره شوهرم را متهم کردم که شروع به از دست دادن علاقه متقابل کرده است.

نمی دانم اگر فرصتی نبود که کیهان به من برکت داد و پس از آن به خودم، به دنیا و البته به رابطه مان با خودم نگاه کردم، نمی دانم. شوهر به روشی کاملاً متفاوت

بارها نوشته ام که تصمیم گرفتم خودم را تغییر دهم، درس بخوانم روانشناسی مردانه، و همچنین تصمیم گرفتم یاد بگیرم که چگونه با مردی که قبلاً داشتم روابط برقرار کنم. سپس متوجه شدم که اگر سعی نکنم با شوهری که داشتم رابطه زناشویی را حفظ کنم، پس تضمین اینکه با مرد دیگری بتوانم چیزی ارزشمند خلق کنم کجاست؟ من فقط تصمیم گرفتم تلاش کنم، بدون اینکه انتظار نتیجه خاصی داشته باشم، بدون اینکه بیشتر از این از شوهرم بخواهم. اقدام ملموس. او از توهین کردن خودداری کرد، زیرا قبلاً در مورد نارضایتی های گذشته کار کرده بود (می توانید مقاله "قدرت بخشش. چگونه خوشحال شویم و چگونه عشق را در خانواده حفظ کنیم") را بخوانید)، پس از آن شروع به یادگیری گوش دادن و علاقه مند شدن به آن کرد. همسرش

اولینچیزی که من شروع به یادگیری کردم این است که واقعاً به صحبت های شوهرم گوش کنم و به او، امور، علایق، رویاها، برنامه هایش علاقه مند شوم، به آرزوهایش گوش دهم، چه دستاوردهایی داشته باشد، و در چه کارهایی شکست خورده است، چه پروژه هایی است. در حال حاضر مشغول و غیره

ممکن است بپرسید چرا باید این را یاد بگیرید؟ من شما را نمی دانم، اما من قبلاً نمی دانستم چگونه گوش کنم و رابطه ما به شدت از این موضوع آسیب دید. من در مورد گوش دادن فعال صحبت نمی کنم که الان خیلی مد شده است. وقتی شخصی به طرف مقابل "پیوسته" می شود، اما در عین حال واقعاً او را با روح خود نمی شنود.

به جای این «گوش دادن فعال»، من خودم و عادت هایم را تجزیه و تحلیل کردم که چگونه «می دانم چگونه گوش کنم» به یکی از عزیزانم. همانطور که در لیستی که من به سختی تهیه کردم (و کسانی که دوست دارند حقیقت را در مورد خودشان حتی از خودشان بشنوند) نشان داده شده است، من اصلاً نمی دانستم چگونه گوش کنم و اصلاً شوهرم را نمی شناختم. در این لیست چیزی شبیه به این نوشتم:

- وقتی به حرف شوهرم گوش می دهم، افکار اغلب در جایی "آن بیرون" معلق می شوند. یا به یاد می‌آورم در طول روز چه اتفاقی افتاده است، یا به مشکلات فردا فکر می‌کنم، یا حتی بدتر از آن، به چیز خاصی فکر نمی‌کنم، افکارم فقط از یکی به دیگری می‌پرند.

- اغلب من حتی به حرف شوهرم گوش نمی دهم، حرف را قطع می کنم و برای او نتیجه گیری می کنم. من به جای اینکه در سکوت و با دقت به او گوش دهم، پیش فرض هایم را با صدای بلند بیان می کنم. در عین حال، من حتی مشخص نمی کنم که آیا اشتباه کرده ام یا خیر.

- من فکر می کنم که منافع من "بالاتر و مهم تر" از منافع شوهرم است (بسیاری از زنان با این کار گناه می کنند).

- مطمئنم که معشوقم را 100% می شناسم و هیچ اتفاق جدیدی در زندگی او نمی افتد و او مرا با هیچ چیز غافلگیر نمی کند.

فکر می کنید، در این مورد چه نوع رابطه ای می توانیم صحبت کنیم، اگر من حتی واقعاً مردی را که با او زندگی می کردم نمی شناختم. از این گذشته ، برای شناختن یک شخص ، باید او را بشنوید و احساس کنید. و برای شنیدن و احساس کردن، حداقل باید حرفش را قطع نکنید و زمانی که او در مورد خودش صحبت می‌کند، جایی در آن بیرون، در افکارش شناور نشوید.

در واقع، اینها اهدافی است که برای شش ماه آینده برای خودم در نظر گرفته ام. کم کم، قدم به قدم، دوباره شروع به شناخت معشوقم کردم. اولین چیزی که با آن شروع کردم این بود که وقتی شوهرم چیزی می گفت، حرف او را قطع نکردم و جملات را برای او تمام نکردم. من فقط در سکوت گوش دادم، سعی کردم در افکارم "فرار نکنم"، به همین دلیل آنچه را که شوهرم به من گفت با خودم تکرار کردم.

حتی نمی توانید تصور کنید چقدر جالب است! چقدر جالب است که بی صدا، بدون وقفه و بدون غرق شدن در افکار، خدا می داند کجا، به حرف یک نفر در مورد خودش گوش دهد. شما حتی نمی توانید تصور کنید که چگونه رابطه ما در چند هفته تغییر کرده است. شوهرم علاقه خالصانه من را به او و امورش احساس کرد. او به تدریج به این واقعیت عادت کرد که من حرف او را قطع نکنم، "عقل عقل" را آموزش ندهم، از آنچه به من می گوید انتقاد نکنم، و بعد از مدتی متوجه شدم که او از سر کار به خانه می آید. اوایل، در طول روز بیشتر تماس می گرفت و صبح ها بیشتر در خانه می ماند. رابطه ما هر روز گرم تر و قابل اعتماد تر می شد.

همچنین تعجب آور است که برای من شوهر خودم ، که همانطور که به نظرم می رسید همه چیز را در مورد او می دانستم ، هر روز جالب تر و جذاب تر می شد. بنابراین، هر چه بیشتر به او گوش می دادم، چیزهای زیادی در مورد او یاد می گرفتم. و هر چه اطلاعات جدید بیشتری یاد گرفتم، سوالات بیشتری داشتم. از معشوق پرسیدم، بی صدا و بدون وقفه به او گوش دادم، دوباره او را از طرف دیگر شناختم و دوباره بیشتر و بیشتر علاقه مند شدم. این تأثیر شگفت انگیزی بر روابط ما داشته است. آن را امتحان کنید، سپس متوجه خواهید شد که در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

دومین،چیزی که من شروع به یادگیری کردم هرگز، حتی در حال حاضر، نیست دعوای قوی، به یاد نیاورم و شوهرم را با اطلاعاتی که در دوران آرام رابطه به من سپرده است، «کتک نزنم». این خیلی مهمه. فردی که با او زندگی می کنید باید مطمئن باشد که هر اتفاقی هم بیفتد، هرگز آنقدر کنترل خود را از دست نخواهید داد که با آنچه به شما فاش کرده و به شما سپرده است، او را آزار دهید.

سوم. به نوعی به این فکر کردم که چرا علایقم را مهم‌تر و بالاتر از علایق همسرم می‌دانم. چرا او ناگهان تصمیم گرفت که اگر من دوست دارم روی سونات های ویولن باخ نقاشی کنم، پس سلیقه من از سلیقه شوهرم که دوست دارد به ABBY گوش کند بهتر است؟ چرا اینقدر رایج است که بسیاری از زنان خود را از نظر روحی پیشرفته تر از شوهرانشان می دانند؟ این تقسیم بندی "بالا و پایین" از کجا می آید؟ با توجه به اینکه موفقیت در تجارت برای یک شوهر مهم است، آیا او به طور ناگهانی رشد نکرده است؟ چه نوع مزخرفی و از کجا آمده است؟

من در این مقاله در مورد برنامه های والدین و نحوه شکل گیری عادات و باورهای ما که بر اساس آن زندگی می کنیم توضیح نمی دهم، به اندازه کافی در این مورد در وب سایت ما "دست های آفتابی" در کتاب نوشته شده است. "چگونه یک مرد را وادار کنیم از روی کاناپه بلند شود 2. رازهای زنان شاد". فقط این را می گویم که بعد از کار کردن با این افکار و باورهایی که به وضوح رنگی به من نمی زد، اولاً نفس کشیدن برای من آسان تر شد، ثانیاً زندگی آسان تر شد و ثالثاً یک دنیای عظیم و ناشناخته. در برابر من باز شد - جهان مردم دیگر با علایق، ترجیحات و سرگرمی های خود. و دیگر تقسیمی به "توسعه یافته تر" و "کمتر توسعه یافته" وجود نداشت، از آن زمان هر فردی که در راهم ملاقات می کردم به همان اندازه برایم جالب شد.

نکته اصلی این است که من به سرگرمی های شوهرم علاقه مند شدم و در مقطعی به شدت احساس کردم که چقدر از دست داده ام و معتقد بودم که او درگیر انواع "چرندهای بی اهمیت" است.

بعد از اینکه یاد گرفتم کم و بیش قابل قبول برای محبوبم گوش کنم، با گذشت زمان متوجه شدم که من خودم علاقه ای به زندگی و امورم ندارم. و من شروع به آزرده شدن از یک مورد جدید کردم و تمام ادعاها و نارضایتی های خود را به او بیان کردم. و می دانی چه جوابی به من داد؟

- عزیزان من همیشه به امور شما علاقه مند بوده ام و اکنون به آنچه که شما زندگی می کنید علاقه مندم اما خود شما چیزی از خودتان به من نمی گویید. به محض اینکه من چیزی در مورد شما می پرسم، شما بلافاصله گفتگو را به موضوع دیگری منتقل می کنید یا از من سؤال می کنید.

عصبانیت من حد و مرزی نداشت. چطور ممکن است، این نمی تواند باشد، من، بله هرگز، بله من... آره، و اینجا متوقف شدم. و دوباره شروع به تجزیه و تحلیل خودم و عادت هایم کردم. و در واقع، در واقع، با یادآوری ارتباطم با شوهرم، با دوستان، با همکاران، با اقوام، متوجه شدم که هرگز درباره خودم چیزی نمی گویم. من به سؤالات نسبتاً گریزان پاسخ می دهم و به سرعت موضوع را ترجمه می کنم. در عین حال، من در مورد لزوم فاش کردن همه رازها و اسرار و گفتن صحبت نمی کنم غریبه هاچه چیزی نباید اما اینکه اصلاً چیزی در مورد خودتان نگویید کاملاً اشتباه است.

بنابراین چهارمین چیزی که شروع به یادگیری کردم این است که بر آن غلبه کنم ترس های داخلی، تردیدها و ناامنی ها، برای از بین بردن افکاری که "هیچکس به امور من علاقه مند نیست" و به تدریج شروع به صحبت در مورد خودش و زندگی اش کرد (اطلاعاتی که می توان گفت).

هر چه بیشتر با معشوقم صحبت می کردم و در مورد علایقم به او می گفتم، دوباره با او جالب تر و جذاب تر می شدم. و از همه مهمتر دیدم که به من علاقه مند است. هر چه او عمیق‌تر می‌فهمید چه چیزی مرا مجذوب می‌کند، موضوعات رایج‌تری برای گفتگو داشتیم.

بنابراین، با یک قدم کوچک شروع کردم، با درک اینکه می خواهم روابط را در ازدواج حفظ کنم و علاقه شوهرم را به خودم بازگردانم، اول از همه برای خودم، در پایان به همه چیزهایی رسیدم که حتی در خواب هم نمی دیدم. و باور کن قوی و خانواده صمیمیارزشش را دارد که خودتان را تغییر دهید و صادقانه خودتان و عادت هایتان را تحلیل کنید.

بنابراین، خوانندگان عزیز، اگر می خواهید علاقه مردی را به خود جلب کنید، پس از عشق، اول از همه خودتان شروع به ابراز علاقه به مرد خود کنید. از این گذشته، مردی که زنش برای او نه تنها یک همسر و معشوقه، بلکه یک دوست، بهترین همکار، زنی که او را بهتر از همه اطرافیانش درک می کند، چنین زنی همیشه جالب و جذاب خواهد بود. به او. و با چنین زنی ، او خود نیز برای حفظ روابط در ازدواج تلاش خواهد کرد. و مهمتر از همه، برای چنین زنی، او نه تنها کوه ها را جابجا می کند، بلکه "غیر ممکن" را نیز انجام می دهد، بر غیرقابل مقاومت غلبه می کند و تبدیل به بهترین، شگفت انگیز ترین، واقعی ترین قهرمان شما می شود، که با او به ساختن موفقیت آمیز خود ادامه می دهید. ارتباط.

با احترام، آناستازیا گای.

چندین "تله" به خصوص رایج وجود دارد که می تواند یک رابطه را در یک ازدواج خراب کند.

"صخره زندگی"

تقریباً همه روابط خانوادگی در نهایت از سبکی و رمانتیسم سابق خود محروم می شوند. زن و شوهر وظایف زیادی بر عهده دارند که هر روز بدون توجه به وظایفشان باید انجام دهند خواسته های خود. پشتیبانی مادیخانواده قاعدتاً با مرد است و زن مسئول امور خانه و تربیت فرزندان است. از چنین روتینی، هر دو همسر چه از نظر اخلاقی و چه از نظر جسمی بسیار خسته می شوند که منجر به درگیری و توهین متقابل می شود. بسیار مهم است که به یاد داشته باشید که هنوز همدیگر را دوست دارید و مرتباً احساسات عمیق خود را از بین می برید. جشن گرفتن تاریخ های مهم برای هر دوی شما را وارد تمرین زندگی خانوادگی کنید، به عنوان مثال، روز یا اولین بوسه، سالگرد و غیره. حتما هماهنگ کنید مهمانی های دوستانهاین روزها یا صرف شام های عاشقانهتنها با یکدیگر، حداقل هدایایی نمادین، اما دلپذیر تهیه کنید. هرچه «تقویم عاشقانه» شما غنی‌تر باشد، بیشتر فرصت خواهید داشت تا تنوع را به روال خانوادگی خود بیافزایید.

"خسته از هم"

گاهی اوقات طولانی منجر به این واقعیت می شود که زن و شوهر به سادگی از اشتراک در جامعه خسته می شوند. شما شروع به خشم عادات همسرتان می کنید، که در آغاز رابطه بسیار خوب به نظر می رسید. متوجه می شوید که به سادگی چیزی برای صحبت ندارید، علایق و شخصیت های متفاوتی دارید. در مورد آن فکر کنید، زیرا محبوب شما قبلاً اصلاً کامل نبود، اما، با این وجود، او بود که زمانی به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کردید. از یکدیگر فاصله بگیرید. اگر از طرفداران پیست های اسکی هستید و همسرتان تعطیلات غیرفعال در یک استراحتگاه آفتابی را ترجیح می دهد، این بدان معنا نیست که شما برای یکدیگر مناسب نیستید. به علایق نیمه دوم احترام بگذارید و به او اجازه دهید در جایی که دوست دارد به تعطیلات برود. روزهایی که جدا از هم سپری می‌شوند باعث می‌شوند هر دوی شما نه تنها آرامش داشته باشید، بلکه دلتنگ هم شوید.

"دیو در دنده"

خیانت یک عزیز همیشه یک تعجب، شوک و رنجش شدید برای خیانت است. بیشتر اوقات ، سفر نیمه دوم به چپ نتیجه ای به شکل وقفه در پیوند ازدواج دارد. در نتیجه، هر دو رنج می برند - هم آن که خیانت کرده و هم آن که به او خیانت شده است. این به این دلیل اتفاق می افتد که فرد فریب خورده تصمیم می گیرد در گرمای لحظه پراکنده شود. اگر از شما سبقت گرفت زنااول از همه، لازم است مدتی با افکار خود خلوت کنید و به این فکر کنید که آیا آماده بخشش هستید یا خیر، آیا عشق قوی تر از توهینی است که ایجاد کرده اید. شاید برای نجات خانواده باید قدرت را در خود پیدا کنید و کسی را که زمین خورده را ببخشید. در هر صورت سعی کنید دلایل خیانت را بیابید یا صریح در مورد آن با همسرتان صحبت کنید. غالبا افراد خانوادهبه دلیل از دست دادن جذابیت نیمه دوم، تماس های نامنظم بین همسران ("سکس در تعطیلات")، یا به طور کلی به دلیل عدم درک متقابل ابتدایی (در این مورد، معشوقه نقش را بازی می کند" بد می شود. بیشتر شبیه یک دوستاز هدف میل).

"بحران مالی"

تقریباً در هر اتحادیه خانوادگی، گاهی اوقات مشکلاتی از نظر پول (غیبت یا ناکافی بودن آنها) به وجود می آید. اغلب، مشکلات مالی، به ویژه موارد حاد، منجر به نزاع بین همسران می شود. و هر یک از این دو فرد نزدیک وظیفه خود می داند که دیگری را متهم به مادی و در نتیجه شکست شخصی کند. ناتوانی در کنترل احساسات و کلمات آزاردهنده می تواند به راحتی عشق را به نفرت واقعی تبدیل کند. مهم نیست که اکنون چقدر برای شما سخت است، سعی کنید به یاد داشته باشید که روزی روزگاری به همسر خود قول داده بودید که نه تنها در شادی، بلکه در غم و اندوه نیز کنار هم باشید. از آنجایی که محاکمه های سختی برای اتحادیه خانوادگی شما ارسال شده است، اکنون زمان آن نیست که در این یا آن مشکل به دنبال مقصر بگردید. به یاد داشته باشید که اگر همدیگر را دوست داشته باشید، تنها در صورتی قادر خواهید بود که در برابر هر مشکلی مقاومت کنید.

7 عامل وجود دارد که باید قبل از پایان یک رابطه در نظر بگیرید. و یکی از آنها عشق است؟

اگر هنوز همسرتان را دوست دارید، پس باید نکاتی را در مورد چگونگی نجات ازدواج و بازگشت به رابطه قدیمی بخوانید.

از بالا به روابط نگاه کنید

گاهی لازم است به یک موقعیت از منظری خنثی نگاه کنید. تنفر و اشتیاق را در قلب خود رها کنید. این به درک روشنی از وضعیت می دهد. و تنها در این صورت، می توانید راه حلی پیدا کنید که مناسب هر دوی شما باشد. هیچ کس حق قضاوت ندارد. بنابراین سعی کنید صدای وجدان خود را بشنوید.

به یکدیگر احترام بگذارید

احترام یک عامل کلیدی در یک رابطه است، شما نباید احترام به یکدیگر را از دست بدهید حتی اگر رابطه بد شده است. مهم نیست چقدر خسته هستید و همه چیز شما را عصبانی می کند - به یکدیگر توهین نکنید، به خصوص در مقابل کودکان. مهم نیست بین شما چه اتفاقی افتاده است، همسر شما همان کسی است که با او ازدواج کرده اید و قسم خورده اید که دوستش داشته باشید.

برقراری ارتباط را یاد بگیرید

رابطه خوب هر ازدواجی را نجات می دهد. و در واقع همینطور است. پس سعی کنید با همسرتان صحبت کنید، حتی اگر تمایلی به آن ندارید. نظر خود را در مورد رابطه خود با او در میان بگذارید. مجبور نیستی به خودت دروغ بگویی اگر هنوز او را دوست دارید، پس با او باز باشید. و مهمتر از همه - به آنچه او سعی دارد به شما بگوید گوش دهید.

به خطر افتادن

اگر می خواهید یک ازدواج را نجات دهید، پس باید یاد بگیرید که چگونه سازش کنید. به یاد داشته باشید، همه ما متفاوت هستیم، به این معنی که یک همسر ممکن است افکار، نظرات و احساسات مخالفی داشته باشد. بنابراین نمی توانید اجازه دهید که ازدواج شما را خراب کند. یک سازش خوب این است که به سمت یکدیگر بروید. و نه زمانی که یکی همه چیز را بدست می آورد و دیگری باید ساکت بنشیند و آنچه را که دوست ندارد بپذیرد.

مشکلات خود را فورا حل کنید

اگر با همسرتان دعوا دارید، مطمئن شوید که مشکل در آن حل شده است در اسرع وقت. اگر تأخیر کنید، اختلاف می تواند به نزاع یا حتی دعوا تبدیل شود. بنابراین عادت کنید که حداقل یک راه حل را بلافاصله و در محل پیدا کنید.

ارتباط خود را تقویت کنید

آنها گفتند که بهترین ازدواجیکی که بر پایه دوستی بنا شده است. اگرچه این حقیقت مطلق نیست. اما اگر مردم با هم دوست باشند راحت‌تر می‌شوند. و برای ایجاد یک دوستی، باید علایق مشترک داشته باشید و با هم خوش بگذرانید.

از دوستان کمک بخواهید

اگر تمام تلاش ها برای آشتی زن امتناع کند. شاید او به شخص دیگری گوش دهد. برای این کار می توانید از یک دوست مشترک بخواهید که با شما گفتگوی کوتاهی داشته باشد. دیدگاه و نظر او می تواند کمک بزرگی به حفظ رابطه شما کند.

اشتباهات خود را بپذیرید

اگر هر یک از شما نسبت به اشتباهات دیگران مدارا کنید، رابطه به اندازه کافی قوی خواهد بود. و اگر هر یک از شما یاد بگیرید که اشتباهات خود را بپذیرید، شکستن چنین رابطه ای آسان نخواهد بود. بنابراین اگر می خواهید رابطه خود را نجات دهید، باید اشتباهات خود را بپذیرید و سعی کنید آنها را اصلاح کنید. بخشش به شما این امکان را می دهد که به جلو بروید و بر سوء تفاهم ها غلبه کنید.

عذرخواهی

همانطور که در بالا ذکر شد، برای تقویت روابط، باید اشتباهات خود و دیگران را بپذیرید. اما چگونه اشتباهات را بپذیریم، اگر معذرت خواهی نباشد. به یاد داشته باشید که زنان می توانند بسیار لجباز و غیر منطقی باشند. حتی اگر اشتباه کنند، اولین کسانی نیستند که آشتی می کنند. بنابراین، اولین کسی باشید که حتی برای کارهایی که انجام نداده اید، طلب بخشش می کنید.

قاطع باشید

اگر واقعاً می‌خواهید ازدواج خود را نجات دهید، پس آماده باشید که تلاش‌های عاطفی زیادی انجام دهید تا «ساعت عشق» دوباره کار کند. برای این، تعدادی از سوالات دشوار، اما بدانید که در پایان یک جایزه گرانبها خواهید یافت. مردها همیشه باید برای کل خانواده تصمیم بگیرند و فقط او تصمیم می گیرد که کل خانواده چگونه زندگی کنند.

امیدواریم این نکات به شما در پیدا کردن کمک کند رویکرد درستبه ازدواج شما و همسر از تلاش های شما در تلاش برای نجات خانواده قدردانی خواهد کرد. در صورت تمایل سوالات خود را بپرسید، آنها قطعا به شما کمک خواهند کرد.

© sblogg.ru، 2022
تعبیر خواب. تقویم شرقی حقایق جالب